فکر زیاد یا افراط اندیشی چیست؟ 6 روش موثر برای درمان بیش از حد فکر کردن
آشنایی با علل و راه های درمان فکر زیاد
اصطلاح افراط اندیشی یا فکر زیاد خود توضیحی است. بارها و بارها به یک موقعیت یا رویداد فکر می کنید. این شامل تحلیل بیش از حد مکالمات، موقعیت ها و نتایج است. بیش از حد فکر کردن یک فرآیند تفکر منفی است. منتقد درونی شما را بیدار می کند. در چنین شرایطی ذهن هرگز متوقف نمی شود. یک پچ پچ مداوم درون سر شما جریان دارد. در نتیجه، تفکر بیش از حد اعتماد به نفس شما را کاهش می دهد و باعث ایجاد شک و تردید در خود می شود.
فکر زیاد یا افراط اندیشی
فکر زیاد به راه حل نمی انجامد. برعکس، روحیه شما را پایین می آورد و دور باطلی از افکار منفی ایجاد می کند. این باعث تحریک احساسات منفی مانند شک به خود می شود و باعث می شود تصمیمات، قضاوت و روابط خود را زیر سوال ببرید. فکر کردن در مورد چیزی برای مدت طولانی شما را فلج می کند، مهارت های تصمیم گیری شما را منحرف می کند که بر سلامت روان شما تأثیر می گذارد.
افراط اندیشی مداوم درک شما را تغییر می دهد. آنچه ممکن است یک خطای دقیقه ای از جانب شما باشد، می تواند باعث شود که ارزش خود را زیر سوال ببرید. یک مثال ساده از فکر زیاد این است که دائماً یک رویداد ناراحت کننده را دوباره زنده کنید یا بخواهید معانی پنهان را در مکالمات به ظاهر بی گناه ببینید. شما به همه چیزهایی فکر می کنید که می توانستید بگویید یا اجتناب کنید. شما تمایل دارید یک مکالمه معمولی را بیش از حد تفسیر کنید. بنابراین، ادراک شما به واقعیت شما تبدیل می شود. این باعث می شود در بسیاری از موقعیت ها احساس کنید مورد حمله قرار گرفته اید یا مانند یک قربانی هستید.
خاستگاه بیش از حد فکر کردن
فکر زیاد نتیجه غیر مستقیم غریزه بقای بدوی است. حالت جنگ یا گریز در مغز شما را وادار می کند تا یک صحنه دردسرساز را بیش از حد تحلیل کنید. این قرار است شما را برای مبارزه با بدترین نتایج آماده کند. یک مغز بدوی به دیدن چیزها از بدترین زاویه ممکن اعتقاد دارد. به افزایش شانس بقا کمک می کند.
تفکر تکامل یافته نتیجه تکامل است. به شما کمک می کند منطقی تر باشید و کمتر نگران باشید. بنابراین، اشتباه گرفتن افراط اندیشی با تفکر تکامل یافته یک اشتباه است. تفکر بیش از حد منجر به مسدود شدن مغز شما با افکار منفی ناخواسته می شود.
اغلب اوقات، زوجهایی که بیش از حد فکر میکنند دچار اضطراب میشوند. این احساس درماندگی را ایجاد می کند و بر استرس شما بیشتر می افزاید.
تاثیر مثبت اندیشی بر زندگی افراد!
تفاوت بین خود اندیشی و تفکر بیش از حد
هم خوداندیشی و هم فکر زیاد شامل تجزیه و تحلیل انتخاب ها و روش های خود می شود. با این حال، آنها از یکسان بودن فاصله زیادی دارند. یک تصور غلط رایج این است که فکر کردن بیش از حد به شما کمک می کند تا خودتان را بهبود ببخشید. یک خط نازک وجود دارد که هر دو را از هم جدا می کند.
خود بازتابی جنبه مهمی از رشد ذهنی است. این شامل عادت سالم زیر سوال بردن الگوها و مهارت های تصمیم گیری شماست. هدف از خود بازتابی کشف چیزی ناشناخته یا ناشناخته در مورد شماست.
شناسایی اشتباهات به شما انگیزه می دهد تا در آینده آنها را اصلاح کنید. برای هر یک از این درون نگری ها هدفی وجود دارد. آنچه از آن به دست می آورید شما را به فرد بهتری تبدیل می کند. همچنین می توانید توانایی های طبیعی خود مانند مهارت های اجتماعی، توانایی تحلیلی، روابط بین فردی، تعیین هدف، تعادل بین کار و زندگی و غیره را از طریق درون نگری تقویت کنید.
بیش از حد فکر کردن یک عادت منفی است که هیچ پیامد مثبتی ندارد. این به شما اجازه نمی دهد که هیچ راه حلی پیدا کنید. در عوض، شما دائماً روی مسائل غیر ضروری تمرکز می کنید و این نیز در یک حلقه است. آنها افکار غیر منطقی هستند که منجر به بهبود نمی شوند.
زمان در اینجا معیاری برای تأمل یا تفکر بیش از حد نیست. به بیان ساده تر، هر مقدار زمانی که برای تفکر صرف می کنید باید هدفمند باشد. پرداختن به چیزهایی که نمی توانید کنترل کنید یا به هیچ نتیجه ای منجر نمی شود، صرفاً بیش از حد فکر کردن است.
نشانه هایی که شما بیش از حد متفکر هستید
شناسایی اولین قدم برای رهایی شما از فکر زیاد است. برخی از علائم متداول بیش از حد فکر کردن در زیر آورده شده است. دانستن اینکه چه زمانی بیش از حد فکر می کنید می تواند به شما کمک کند آگاهانه خود را از انجام آن منع کنید.
زنجیره ای از افکار در سر شما هرگز به هیچ پاسخ مهمی منجر نمی شود. بیشتر شامل نگرانی و پرسیدن سوالات مشابه است. فقدان توانایی حل مسئله وجود دارد. این اغلب منجر به بدتر شدن سلامت روان می شود.
2. افکار شما بر خواب شما تأثیر می گذارد
شب های آرام دروازه ای برای تفکر بیش از حد است. ذهن شما با افکار و نگرانی ها بیش فعال می شود. ممکن است احساس کنید که مغز شما اصلاً استراحت نمی کند. اضطرابی که ایجاد می کند، الگوی خواب شما را مختل می کند. افکارتان شما را برای مدت طولانی بیدار نگه می دارد و پچ پچ بی وقفه ادامه دارد. این به نوبه خود بر سلامت و رفاه کلی تأثیر می گذارد.
3. با فکر زیاد در تصمیم گیری دچار مشکل می شوید
اکثر مردم قبل از انتخاب دو بار فکر می کنند. اگر مدام در تصمیمات خود وسواس داشته باشید، بیش از حد متفکر هستید. ترس از انتخاب اشتباه یا نتایج آن مدام در ذهن شما می چرخد. این می تواند منجر به عدم تصمیم گیری شما شود. حتی سوالات ساده در ذهن شما به بحث تبدیل می شود.
4. به انتخاب های خود شک دارید
ناتوانی در تصمیم گیری یک چیز است. بارها، انتخاب هایی را که قبلا انجام داده اید زیر سوال می برید. در صورت انتخاب اشتباه، شما خود را به خاطر یک اشتباه جزئی شکست می دهید. جاده ای که طی نشده اغلب باعث می شود تصمیمات خود را به چالش بکشید. این بدان معناست که شما زمان زیادی را صرف فکر کردن در مورد «چه میشد» میکنید.
شما عادت دارید که رویدادها را بارها و بارها در ذهن خود تکرار کنید. شما زمان زیادی را صرف احساس گناه یا تجزیه و تحلیل اشتباهات خود می کنید. پذیرش آنچه اتفاق افتاده غیرممکن می شود. این به وضعیت روحی شما آسیب می زند. با هر چرخه فکری، به راه های مختلفی فکر می کنید که ممکن است اشتباه پیش برود.
چگونه افراط اندیشی را متوقف کنیم؟
1. یک عامل حواس پرتی پیدا کنید
ذهن خالی واقعا کارگاه شیطان است. داشتن وقت آزاد بیش از حد شما را قادر می سازد بیش از حد فکر کنید. حواس خود را با سرگرمی ها یا دلایلی که به آنها علاقه دارید پرت کنید تا از فکر زیاد خود را دور کنید. به آن به عنوان راهی برای فرار از مسائل واقعی نگاه نکنید. در ذهن خود فضای کافی برای فرآیندهای فکری ضروری ایجاد کنید.
مدیتیشن یکی از بهترین راه ها برای آرام کردن ذهن آشفته است. روی تنفس خود تمرکز کنید که به آرامش بدن شما کمک می کند. تنظیم تنفس می تواند به شما کمک کند تمرکز کنید و خود را ثابت کنید. هنگامی که ذهن از افکار غیر ضروری رها شد، تفکر بیش از حد به طور قابل توجهی متوقف می شود.
پیروی از یک روال مدیتیشن را هر روز به تمرین تبدیل کنید. همچنین می توانید یوگا را برای آرامش و ذهن آگاهی امتحان کنید. آرام آرام به شما یاد می دهد که در زمان حال زندگی کنید.
3. گذشته را بپذیرید و رها کنید
اشتباهات و تصمیمات گذشته قابل جبران نیستند. این مفید است که بپذیریم راهی برای بازگشت وجود ندارد. داستان خود را همان طور که هست بپذیرید و آن را رها کنید و از فکر زیاد بپرهیزید. اجازه ندهید ترس از گذشته شما تصمیمات آینده شما را کنترل کند.
4. روایت داستان خود را تغییر دهید
این به این معنی است که شما بر نحوه دیدن خود کنترل دارید. از شر ذهنیت منفی که شما را ضعیف می کند یا توانایی شما را تضعیف می کند خلاص شوید. به خود بگویید که همه انتخاب های شما انتخاب های شما بوده و مسئولیت کامل آنها را بر عهده می گیرید. سعی نکنید زمان را به عقب برگردانید و زمان را بیهوده به فکر کردن بگذرانید. از “اکنون” شروع کنید. باور داشته باشید که قدرت تصمیم گیری درست را دارید. در ابتدا ممکن است بازگرداندن افکارتان سخت به نظر برسد. با تمرین و آگاهی منظم، حضور بیشتری خواهید داشت.
رشته فکری خود را در یک مجله بنویسید. راه حل هایی که به ذهنتان می رسد را یادداشت کنید. زمانی که از خود سؤال می کنید، دوباره به مجله مراجعه کنید. می تواند به شما کمک کند تشخیص دهید که آیا بیش از حد فکر می کنید یا خیر. خواندن پاسخ های نوشته شده به کاهش اضطراب شما کمک می کند.
6. ترس و شهود خود را متمایز کنید
آسیب های ناشی از اشتباهات گذشته می تواند قضاوت شما را مختل کند. ترس های خود را شناسایی کنید و آنها را یادداشت کنید. این به شما کمک می کند تا از نزدیک به شهود خود گوش دهید. این ممکن است باعث مهارت های تصمیم گیری بهتر شود.
آیا برای فکر زیاد باید به متخصص مراجعه کرد؟
افراط اندیشی با خود تمرینی و فداکاری قابل پیشگیری است. با این حال، مراجعه به یک درمانگر همیشه ایده خوبی است. این یک فضای امن برای شما است تا در مورد افکار و احساسات خود صحبت کنید.
اضطراب و افسردگی اغلب با فکر زیاد در ارتباط هستند. تبدیل به حلقه ای از افکار منفی و کاهش سلامت روان می شود. در چنین مواردی برای درمان به روانشناس مراجعه کنید.
فکر زیاد، بازی تکراری موقعیت ها در ذهن شماست. این شامل ترس و نگرانی از اشتباهات و نتایج احتمالی است. آنها افکار غیرمنطقی هستند که منجر به بهبود خود نمی شوند. در عوض، فکر زیاد سلامت روان شما را بدتر می کند و شما را مضطرب می کند. بیشتر شامل پشیمانی از گذشته یا ترس از آینده یا ناشناخته است.
تفکر سازنده وجه تمایز بین تفکر بیش از حد و درون نگری است. اگر وقت گذاشتن بر روی افکارتان به هر نحوی شما را بهتر کند، به خود اندیشی تبدیل می شود. هر رشته فکری که راه حل محور نباشد یا خارج از کنترل شما باشد بی فایده است.