معرفی بررسی و نقد محصول
برسی کتاب Neverwhere هیچ کجا اثر
بررسی اجمالی کتاب Neverwhere
رمان فانتزی Neverwhere در سال 1996، اثر نویسنده بریتانیایی نیل گیمن، در اصل یک سریال تلویزیونی بود که توسط گیمن نیز نوشته شده بود. با این حال، او میخواست داستان را به گونهای بسازد که در مجموعه قرار نگیرد، بنابراین رمان را نوشت تا داستان را کاملاً در بر بگیرد.
این فانتزی شهری از جادوگر شهر اوز و همچنین منابع تمثیلی دیگر مانند کتاب مقدس الهام گرفته است. موضوعات مهم در Neverwhere شامل ایثار، رستگاری و خیانت در مقابل اعتماد است. داستان یک «سفر قهرمان» را دنبال میکند که توسط جوزف کمبل تعریف شده است، جایی که شخصیت اصلی داستان، ریچارد میهو، به جستجویی میپردازد که ماهیت واقعی خود را برای خود و دیگران آشکار میکند.
خلاصه کتاب Neverwhere
رمان با یک پیش درآمد شروع می شود: ریچارد میهو در حال آماده شدن برای نقل مکان از اسکاتلند به لندن، انگلستان است. شب قبل از رفتن، زنی سالخورده فال او را می خواند و درباره درها به او هشدار می دهد.
سالها بعد، او در لندن زندگی و کار میکند و با زنی با اراده به نام جسیکا نامزد میکند، که معتقد است ریچارد همیشه باید تلاش کند تا بهترین نسخه ممکن از خودش باشد. به نظر می رسد ریچارد راضی است که فقط اجازه دهد زندگی برای او اتفاق بیفتد، بدون هیچ سوالی از هر دستورالعملی که جسیکا به او می دهد پیروی می کند.
کتاب هیج جا اثر نیل گیمن
یک شب، ریچارد و جسیکا، در راه رفتن به شام با رئیس جسیکا، آقای استاکتون، به دختری مجروح برخورد میکنند که به نظر میرسد از هیچ جایی ظاهر شده است. ریچارد مصمم است به او کمک کند بنابراین از شام صرف نظر می کند، که باعث می شود جسیکا به نامزدی آنها پایان دهد زیرا او عصبانی است که او یک غریبه را به جای حفظ ظاهر انتخاب کند.
ریچارد دختر را به خانه اش می برد، جایی که دختر قبل از اینکه بفهمد چه اتفاقی برای او افتاده است، به خواب می رود. روز بعد، او متوجه می شود که نام دختر در است، و او در حال فرار از دو مرد، آقای کروپ و آقای وندمار است. Door از London Below می آید، جامعه ای جادویی که هم در کنار و هم در زیر دنیایی که ریچارد می شناسد یا لندن بالا وجود دارد. او قدرت ایجاد درهایی را دارد که به هر مقصدی منتهی می شود – این قدرت است که او را به سمت ریچارد سوق داد – و تنها عضو بازمانده از خانواده اخیراً کشته شده اش است که همگی این قدرت را داشتند. او از ریچارد میخواهد که مارکی د کاراباس، یک فریبکار مرموز را پیدا کند که به او محبت میکند و به او دست میزند، تا بتواند بفهمد چه کسی مسئول کشتار بوده است، اگرچه میداند کروپ و واندمار این عمل را انجام دادهاند.
good omens کتاب فال نیک (گود اومنز) اثر نیل گیمن Neil Gaiman
پس از یافتن مکان مارکیز و انحراف برای ملاقات با مردی به نام اولد بیلی، ریچارد و دور راه خود را از هم جدا می کنند. با این حال، هنگامی که ریچارد سعی می کند دوشنبه بعد به زندگی عادی خود بازگردد، اتفاق ناراحت کننده ای رخ می دهد: هیچ کس نمی تواند او را ببیند، و به نظر می رسد تعداد معدودی که می توانند او را ببینند، بلافاصله پس از تعامل او را فراموش می کنند. ریچارد متوجه می شود که به دلیل درگیری با Door، زندگی او در London Above دیگر وجود ندارد. مردی بی خانمان که به لندن زیر متصل است، ریچارد را پیش گروهی از افرادی که موش را می پرستند، می برد. آنها موافقت می کنند که ریچارد را به بازار شناور ببرند، جایی که او می داند که Door و Marquis به آنجا می روند. او توسط یک موش پرست جوان به نام بیهوشی همراهی می شود، اگرچه او از این سفر جان سالم به در نمی برد.
هنگامی که در بازار است، ریچارد دوباره با در و مارکیز که به تازگی زنی به نام هانتر را به عنوان محافظ در استخدام کرده اند، متحد می شود. آنها به او میگویند راهی برای بازگرداندن زندگیاش وجود ندارد، اما او در مأموریت آنها برای کشف اینکه چه کسی خانواده در را به قتل رسانده است، به آنها ملحق میشود، به این امید که آنها به نحوی راهحلی پیدا کنند. آنها از فرشتهای به نام Islington کمک میگیرند، که به آنها میگوید یک کلید جادویی محافظت شده توسط راهبان را پیدا کنند و به پاسخهایی که Door به دنبال آن است منجر شود. هنگامی که در، ریچارد و هانتر به محل کلید می رسند – مارکیز زودتر از وقت مهمانی را ترک کرده است – هر کدام باید قبل از بازیابی کلید، آزمایشی را بگذرانند. اکثر افرادی که به آزمایش سوم می رسند، که ریچارد انجام می دهد، می میرند، بنابراین راهبان وقتی او سالم بیرون می آید و کلید را محکم می کند، شگفت زده می شوند. در همین حال، مارکیز با کروپ و وندمار ملاقات میکند تا اطلاعاتی را جمعآوری کند، اگرچه به این معنی است که او در این فرآیند کشته میشود.
پس از گرفتن کلید، این سه نفر به بازار شناور دیگری می روند، جایی که یک زن مرموز پیشنهاد می کند که آنها را به Islington برگرداند. همانطور که آنها راه خود را از یک پلکان طولانی و پر پیچ و خم پایین می روند، دوباره با مارکی ملاقات می کنند که توسط Old Bailey دوباره احیا شده بود. کروپ و وندمار ظاهر میشوند و نشان میدهند که هانتر به تمام آنها خیانت کرده است که میتواند سلاحی به دست آورد که جانور بزرگی را که او شکار میکند، بکشد. هویت کارفرمای کروپ و وندمار نیز آشکار می شود: آنها توسط ایسلینگتون استخدام شده اند. کروپ و وندمار در را دستگیر کرده و او را به ایسلینگتون هدایت می کنند. ریچارد به همراه مارکیز و شکارچی دنبال می شود. سه نفر دوم با هیولا روبرو می شوند. اگرچه آنها آن را می کشند، هانتر می میرد.
هنگامی که همه به خانه Islington میرسند، متوجه میشوند که فرشته به دلیل غرق شدن شهر آتلانتیس در زیر دریا زندانی شده است و کلیدی که ریچارد به دست آورده او را آزاد میکند. او از پدر در خواسته بود که کلید را برای او بیاورد، و زمانی که دومی امتناع کرد، ایسلینگتون خانواده را به قتل رساند و در را پشت سر گذاشت تا بتواند او را برای کمک به او دستکاری کند. او میخواهد از قدرتهای او برای ورود مجدد به بهشت به امید سرنگونی خدا استفاده کند.
خرید کتاب Neverwhere بدون سانسور
اما Door از ایسلینگتون پیشی گرفت. بدون اطلاع کسی، او یک کلید فریب ساخته بود. وقتی در زندان ایسلینگتون را با آن باز می کند، او، کروپ و وندمار را به داخل سیاهچاله می فرستد. ریچارد به خاطر شجاعتش در لندن زیر تجلیل می شود، و چون او استاد کلید است، می تواند زندگی خود را در لندن بالا بازگرداند. پس از بازگشت به خانه، متوجه می شود که زندگی اش حتی بهبود یافته است. او آپارتمان زیباتری دارد و در محل کارش ترفیع می یابد. با این حال، او متوجه می شود که اکنون که ماجراهای لندن زیر را تجربه کرده است، از زندگی خود ناراضی است. در پایان کتاب، او دوباره با مارکیز ارتباط برقرار می کند و آن دو از دری ناپدید می شوند.
نظرات مشتریان
Only logged in customers who have purchased this product may leave a review.
Reviews
There are no reviews yet.